چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت همه طول سفر یک چمدان بستن بود. …. و تنها چیزی که از خدا بهم رسید، نم ساحل و چند قطره آبی بود که هر بار با هر موج روی تنم می ریخت….
گر ز دریا قطره ای هم کم شود مرغ طوفان سینه ام پر غم شود …
بازم مثل همیشه نظر یادت نره
هر کی نظر نده اینجوری میشه
نظرات شما عزیزان:
باران ![](/weblog/file/img/m.jpg)
![](/weblog/file/img/m.jpg)
ساعت17:13---3 مهر 1391
زيبا بود زيبااااااااااا![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif)
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(8).gif)
حواست هست ؟!
شهریور آمد ...
کم کم فکر باد و باران باش
شاید کسی تمام
گریه هایش را
...برای پاییز گذاشته باشد..!
شهریور آمد ...
کم کم فکر باد و باران باش
شاید کسی تمام
گریه هایش را
...برای پاییز گذاشته باشد..!
سلام
وبلاگ قشنگی داری![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(5).gif)
خوشحال میشم به من سر بزنی
وبلاگ قشنگی داری
![](http://loxblog.com/images/smilies/smile%20(5).gif)
خوشحال میشم به من سر بزنی
موضوعات مرتبط: آرامش ، ،
برچسبها: دریا , قطره , قاب عکس , ساحل , خدا ,
تاريخ : پنج شنبه 30 شهريور 1391 | 14:50 | نویسنده : spring girl |